اما محمدرضا گلزار شاید بیش تر از همه توانست محبوبیت کسب کند و باعث جلب علاقه مندانش به سالن های سینما شود. به عبارت دیگر می شود گفت تنها کسی که در برهه ای به جایگاه ستاره سینما دست یافت گلزار است.
ستاره ساختن بلد نیستیم
یادداشت
کیوان کثیریان منتقد و روزنامه نگار
آیا ستاره سینما در ایران داریم ؟
کم نیستند کلمات و مفاهیمی که معنای شان در کشور ما با جا های دیگر دنیا فرق دارد ، عبارت ستاره سینما یکی از این هاست. شاید ساده ترین و دم دستی ترین تعریفی که از ستاره سینما می شود کرد ، بازیگری است که شهرت و محبوبیت فوق العاده میان عامه مردم دارد ، معمولا خوش سیما یا با نمک است و تماشاگران ، تنها به خاطر حضور او در یک فیلم بلیت می خرند و به سینما می روند. این اساسا فارغ از کیفیت فنی بازی آن هاست و عوامل متعدد دیگری هم در این مسئله دخیل هستند.
در سینمای پیش از انقلاب از این دست بازیگران کم نبودند. عده ای طرف دار فردین و جمعی کشته و مرده ملک مطیعی بودند. عده ای به خاطر وثوقی به سینما می رفتند و برخی به خاطر سعید راد ، کنگرانی ، حتی بیک ایمانوردی ، ظهوری و همایون. حکایت بازیگران زن سینمای پیش از انقلاب هم البته مشابه است. نام شان - فارغ از کیفیت بازیگری – مردم را به سینما ها می کشاند.
اما پس از انقلاب و در دهه 60 از سویی این بازیگران به محاق رفتند و از سوی دیگر مبارزه ای جانانه توسط مسئولان وقت سینما با ستاره سازی در گرفت. چهره هایی مثل سوسن تسلیمی که قابلیت ستاره شدن را داشتند ، به شدت محدود شدند. شاید جمشید هاشم پور و اکبر عبدی و کمی فرامرز قریبیان و بعد تر تا حدودی ابوالفضل پور عرب این موقعیت را پیدا کردند. در اواخر دهه 80 و 90 رضا عطاران نیز در مسیر ستاره شدن گام برداشت. در میان بازیگران زن پس از انقلاب نیز ، در دهه 60 افسانه بایگان کمی به این درجه نزدیک شد و بعد تر نیکی کریمی و هدیه تهرانی در دهه 70 و تا حدودی مهناز افشار در دهه 80 توانستند به مفهوم ستاره نزدیک شوند. اما محمدرضا گلزار شاید بیش تر از همه توانست محبوبیت کسب کند و باعث جلب علاقه مندانش به سالن های سینما شود. به عبارت دیگر می شود گفت تنها کسی که در برهه ای به جایگاه ستاره سینما دست یافت گلزار است.
به هر روی سینما هنری صنعتی است که به شدت به ستاره نیاز دارد. ستاره ها در سینمای دنیا یکی از ستون های این صنعت هستند و بخش زیادی از علاقه مندان سینما ، به یمن حضور آن ها به سالن های سینما می روند. اما ستاره سازی قاعده بازی ، اقتضائات خاص و حواشی لازم خودش را دارد و ظرفیت ها و بستر هایی می خواهد که بخش اعظم آن به دلایل مختلف در کشور ما فراهم نیست. از همین روست که شاید بشود گفت سینمای ایران در حال حاضر چیزی به نام ستاره ندارد گر چه از بازیگر خیلی خوب ، به وفور برخوردار است.
یادداشت
جعفر گودرزی روزنامه نگار
نه ! ستاره نداریم
سینمای فقیر ایران در سال های سختی که از سر رد کرده ، درس های فراوانی آموخته ، درس هایی ناخوشایند ، آزارنده اما کلیدی و قابل تامل. سینمای ایران آموخته قهرمان داشتن و قصه گفتن بر مدار زندگی فردی شخصیت اصلی ، امری است اگر نه نا ممکن بسیار دشوار. و سینمای بی قهرمان طبعا نمی تواند مجالی برای بالیدن شخصیت هایی باشد که به دل مخاطب بنشینند ، بدل به دوست داشتنی ترین بخش های یک فیلم شوند و زندگی خود را در ذهن و یاد مخاطب ادامه دهند و سینمایی که قهرمان ندارد هرگز نمی تواند ستاره تربیت کند. سینمای بی ستاره هم طبیعتا سینمایی است فصلی ، بی مدار و فاقد هویت.
چند دهه است سینماگران ایرانی دچار ضعفی همگانی در نگارش ، ساخت و معرفی قهرمان شده اند و آثار ما عموما نا موفق و ضعیف عمل کرده است. در واقع آخرین قهرمان های سینمای ایران را باید در فیلم های تجاری و اکشن دهه 70 جست و جو کنیم ؛ جایی که جمشید هاشم پور در قامت شخصیت هایی شکست ناپذیر بدل به مردی می شد که مخاطب می توانست رویا ها ، خواسته ها و حتی آرزو های خود را در قامت او جست و جو کند. با مرگ سینمای اکشن ، روند ستاره سازی در سینمای ایران نیز متوقف شد. بیش از یک دهه شخصیت بازیگر جدیدی در سینمای ایران متولد نشد و سینمای ایران آموخت قصه های خود را با آدم های درجه دو یا تکراری تعریف کند ؛ عادتی غلط که تا امروز نیز ادامه دارد. همگانی ترین تعریف از ستاره سینما ، داشتن محبوبیتی در سطح لااقل یک منطقه جغرافیایی یا یک قاره است ؛ چیزی شبیه آن چه بازیگران مطرح سینمای هند یا ترکیه تجربه می کنند. سینمایی که اکران محصولاتش صرفا در سالن های بسیار محدود داخلی انجام می شود ؛ سینمایی که از پرداختن به داستان های قهرمان محور پرهیز می کند ، سینمایی که بهترین فیلم هایش بازیگرانی دارد که حتی فن بیان مناسبی ندارند ، هرگز نمی تواند محملی باشد برای ستاره سازی. سینمای ایران نه ستاره دارد و نه بلد است ستاره بسازد.